معنی محل کار کارمند

حل جدول

محل کار کارمند

اداره


کارمند

پشت میز نشین

پشت میزنشین

واژه پیشنهادی

محل کار

کارگاه

کارستان

فارسی به ایتالیایی

محل کار

ufficio


کارمند

funzionario

impiegato

لغت نامه دهخدا

کارمند

کارمند. [م َ] (ص مرکب، اِ مرکب) خدمتکار. (غیاث) (آنندراج). دارنده ٔ کار. کاردار دفتری. کسی که شغلی در دستگاهی دارد. عضو اداره و نظایر آن. (فرهنگستان). خدمت گزار اداری. مستخدم در یکی از ادارات دولتی مستخدم اداری. ج، کارمندان. || کارآمد و قابل و لایق کار و آنکه از وی کار آید. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

کارمند

کسی که در اداره یا شرکتی به‌طور ثابت کار می‌کند، عضو اداره،

فرهنگ معین

کارمند

آن که کاری دارد، کسی که در اداره یا مؤسسه ای به کار مشغول است، عضو، کارآمد، لایق. [خوانش: (مَ) (ص مر. اِمر.)]

فارسی به عربی

کارمند

عضو، مستخدم

مترادف و متضاد زبان فارسی

کارمند

اداری، پرسنل، عضو، کادر، مامور، مستخدم

فارسی به انگلیسی

کارمند

Employee, Functionary, Jobholder, Staffer, Officer, Official, Working

فرهنگ فارسی هوشیار

کارمند

خدمتکار، کاردار دفتری، عضو اداره و نظایر آن

معادل ابجد

محل کار کارمند

614

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری